ازدواج
داستان ازدواج هابیل و قابیل
از امام صادق (ع) نقل شده: وقتى كه آدم و حوّا به زمين فرود آمدند و تناسل نمودند، دخترى از حوّا متولّد شد كه نام او را (عتاق) نهادند و او اولين فردى بود كه بر سطح زمين معصيت نمود، پس خداوند گرگى به عظمت فيل و كركسى به هيأت درازگوش بر او مسلّط فرمود و آن دو او را به قتل رسانيدند، سپس به دنبال آن دختر كه عتاق نام داشت، قابيل متولد شد و وقتى كه به سن ازدواج رسيد خداوند تعالى اجنّهاى به نام جهانة را در صورت انسانى ظاهر نمود و قابيل وقتى او را ديد به او علاقه مند شد و خداوند به آدم وحى كرد تا جهانه را براى قابيل تزويج كند، پس از آن هابيل از آدم و حوّا متولّد شد و وقتى هابيل به سن رشد رسيد خداوند تعالى حوريهاى به نام نزلة سيه چشم را فرو فرستاد و وقتى كه هابيل او را مشاهده كرد به او علاقه مند شد و خداوند به آدم (ع) وحى كرد كه او را به عقد هابيل در آورد، بنا بر اين نزله همسر هابيل شد، آنگاه خداوند به آدم (ع) وحى كرد كه ميراث نبوّت و علم را به هابيل تفويض كند و او چنين كرد، امّا وقتى قابيل اين مطلب را فهميد خشمگين شد و به آدم پدرش گفت: آيا من بزرگتر از برادرم نبودم و به آنچه نسبت به او انجام دادى شايستگى بيشتر نداشتم؟ آدم (ع) فرمود: اى پسرم، امر نبوّت و همه امور بدست خداست و خداوند خود او را براى نبوّت در نظر گرفته و نبوّت و وصايت مرا به او اختصاص داده، پس اگر حرف مرا باور ندارى، هر دو شما قربانى تدارك كنيد، هر كدام از شما كه قربانى او پذيرفته شد، او شايستهتر و افضل است و نشانه قبولى قربانى در آن وقت اين بود كه آتشى از آسمان نازل مىشد و قربانى را مى بلعيد و قابيل صاحب كشت و زرع بود و به عنوان قربانى مقدارى گندم نامرغوب را به همراه آورد ولى هابيل كه دامدار بود يك قوچ فربه را به عنوان قربانى پيشكش نمود، در اين هنگام آتش از آسمان نازل شد و قربانى هابيل را بلعيد، آن وقت ابليس به نزد قابيل رفت و گفت: اى قابيل اگر از تو و هابيل نسلى متولّد شود فرزندان او بر فرزندان تو افتخار مىكنند و مىگويند پدر ما بر پدر شما برگزيده شد و آدم او را وصىّ خود نمود و خداوند قربانى او را پذيرفت و قربانى پدر شما را نپذيرفت، ولى اگر تو او را به قتل برسانى پدرت چارهاى ندارد، جز اينكه تو را وصى و جانشين خود كند، در اثر وسوسه شيطان قابيل بسوى هابيل رفت و او را به قتل رساند، آن وقت ابليس گفت: اى قابيل آتشى كه قربانى را مى پذيرد ارزشمند است، پس آن را گرامى بدار و براى تعظيم آن خانهاى بنا كن و به عبادت و قيام آتش بپرداز، تا قربانى تو هم پذيرفته شود و قابيل هم به دستور شيطان آتشكدهاى بنا كرد و به عبادت آتش مشغول شد و او اولين كسى بود كه به عبادت آتش و آتشپرستى پرداخت.
و آدم وقتى كه به جايگاهى رسيد كه هابيل در آنجا كشته شده بود، چهل روز در آن جا به گريه و زارى پرداخت و بر زمينى كه خون هابيل در آنجا به زمين ريخته بود لعنت فرستاد و آن محل موضع فعلى قبله (مسجد جامع بصره) است.
در همان روزى كه هابيل از دنيا رفت همسرش (نزله) پسرى بدنيا آورد و آدم (ع) آن پسر را به ياد فرزندش (هابيل)، هابيل نامگذارى كرد و خداوند پس از هابيل به آدم (ع) پسرى به نام شيث عطا كرد و به آدم خطاب فرمود اين پسر هديه خداست و (هبة اللَّه) است و وقتى كه شيث به سنّ ازدواج رسيد خداوند حوريهاى به نام (ناعمه) را در صورت انسانى فرود فرستاد و شيث با ديدن او به وى علاقه مند شد، آن وقت خداوند به آدم وحى كرد او را به عقد شيث در آورد و آدم (ع) هم آن دو را به عقد ازدواج در آورد و آن حوريه براى شيث دخترى بدنيا آورد كه آدم نام او را (حوريّه) گذاشت و وقتى حوريّه به سن رشد رسيد خداوند به آدم وحى كرد كه او را براى هابيل (كه نوه اش بود) عقد كند و آدم چنين كرد و اين خلقى كه مىبينى از نسل حوريّه و هابيل هستند و وقتى كه دوران پيامبر آدم سپرى شد خداوند به او وحى كرد كه علم و آثار نبوّت را به شيث تفويض كند و او را مأمور كند كه اين مطلب را از برادرش مخفى نمايد كه مبادا او را هم مانند هابيل به قتل برساند.
قصص الأنبياء ( قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبياء جزائرى)، ص:91
احادیث مربوط به ازدواج