حکایت
#تلنگر
اردک هاي خود را به مدرسه عقاب ها نفرستيد
يک وقتي، حيوانات تصميم گرفتند در يک مندرسه اموزش مهارت هاي حيوانات شرکت کنند <برنامه آموزشي آنها شامل دويدن ، بالا رفتن ، شنا کردن و پرواز کردن بود . همه حيوانات همه درس ها را انتخاب کردند.
اردک که در شنا کردن عالي بود ،و از معلم خود بهتر شنا مي کرد ، در پرواز نمره قبولي نياورد ،و در دويدن ضعيف بود چون در دويدن بسيار کند بود ، ناچار شد شنا را از درس خود حذف کند و \س از تعطيلي ساعات درسي ، در مدرسه مي ماند و دويدن تمرين مي کرد . اين تمرين ها باعث شد که پا هاي پرده دار او کاملا او کاملا پوستمال شوندو به همين دليل کسي ناراحت نشد مگر خود اردک
خرگوش در دويدن در راس کلاس خود بود . اما عصب هاي ماهيچه هايش به علت تمرين زياد شنا کشيده شدند و در دويدن هم کم مي آورد و مثل سابق هم نمي توانست بدود.
سنجاب در بالا رفتن عالي بود . اما در کلاس پرواز بيچاره شده بود . زيرا معلم او را وادار کرده بود از زمين به بابل نه اين که که از درخت پايين بياييد . سنجاب به دليل فشار زياد دچار گرفتگي عضلات شد. از اين رو در بالا رفتن نمره ج و در دويدن نمره د گرفت و مردود شد.
عقاب يک بچه مساله دار بود و به خاطر بي انضباطي به سختي تنبيه شد. در کلاس پرواز از همه جلوتر بود و اصرار داشت روش خود را در بالا رفتن به کار گيرد.
شرح حکايت
آدم هاي موفق جاي مناسب خود را کشف کرده اند .
مديران موفق به زير دستان خود کمک مي کنند که جاي مناسب خود را بيابند. معلم و پدران و مادران موفق، شاگردان و فرزندان خود را با توجه به تواناييشان تعليم مي دهند و از آن ها توقع بيجا ندارند.