حجاب
داستانی زیبا و خواندنی درباره برکت مولا امام حسین (علیه السلام):
(طولانيه اما خواندنیه حتمابخوانيد)
داستان زيباي سفر کربلاي دختر بي حجاب؛
دختر بي حجابي بودم…..
کلا اعتقادي به حجاب نداشتم…… به محرم و نا محرم ، به حجاب ….
برام بي اهميت بود….
سفت و سختم پاي خواستم بودم.
اصلا علاقه اي به چادر نداشتم. حس ميکردم بي کلاس و بي پرستيژ ميشم.
کل تفريحاتمون تو مهموني و دور همي و خريد و اينجور چيزا خلاصه ميشد…
کاري نداشتم آرايشم مناسبه يانه….
مشهد زياد قسمتم ميشد ….ميرفتم حرم..
يه چادر الکي سر ميکردم و زيارت و بعد تو مرکز خريدا مي چرخيدم
و يادم ميرفت اصل قضيه چيه …
نزديک روز پدر بود روز ولادت حضرت علي (ع) قرار شد خانوادگي بريم ترکيه??
کلي برنامه ريزي کرديم که همه شهراش رو بريم
يه هفته مونده بود به سفر که…
نميدونم چرا..ولي يهو به دلم افتاد
پيش خودم گفتم
اگه بهت بگن جاي ترکيه برو کربلا ميري؟؟؟؟
کلي واسه سفرم برنامه ريزي کرده بودم خريد و تفريح…
تو دلم گفتم اگه بگن برو کربلا ميرم!!!
آخه يه دوست امام حسيني پيدا کرده بودم که از کربلا زياد ميگفت بهم
يهو تلفن خونمون زنگ خورد داداشم گفت:
ساناز يه کاروان داره ميره کربلا يه هفته ديگه
گفتن جاي خالي داره؛ميري؟؟؟
هنگ بودم پشت تلفن …
بخدا گريم گرفت??
گفتم حتما…معلومه که ميرم
به مامان و بابا و خواهرم گفتم:
من ترکيه نميام …..ميخوام برم کربلا!
مادربزرگم حدود 87 سالش بودو قسمتش نشده بود.گفتم ميبرمش با ويلچر..
من بايد برم کربلا!
بايد! ……به دلم افتاده……
خواهرم گفت نميام و ترکيه مو کنسل نميکنم.
گفتم هرکي ميخواد بره ترکيه بره.من ميرم کربلا
پدر و مادرم وقتي اشتياق مو ديدن همراهيم کردن
خواهرمم ديد اينجوريه گفت بعدش ميريم ترکيه
در عرض6 روز راهي کربلا شديم …
نميدونستم چجور جاييه،کلي لباس و کفش و وسايل خوب بردم.
ميگفتم يه روز اينو ميپوشم يه روز اونو
وقتي رفتم….
کدوم مد؟کدوم تيپ؟ .
روز ولادت امام علي (ع) نجف
ولادت امام جواد الائمه (ع) کاظمين
نيمه رجب کربلا
پنجشنبه شب کربلا
خداي من کجا بودم…با ويلچر مادربزرگم همه جا رفتيم.سفر سختي بود..روزي 5،6 بار ميرفتم حرم امام حسين.
روزي3،4ساعت بيشتر نميخوابيدم همش بي دليل گريه، گريه…??
اصلانميدونم چه حالي بود… من فقط گريه ميکردم يه حاج آقايي تو کاروانمون بود
بهش گفتم حاج آقا من دختر بي حجابي بودم..ساز مي زدم و …الان از همه چي افتادم…
گفت :من حاضرم قسم جلاله بخورم تو نظر کرده امام حسيني…
آقا اينو که گفت من گريه و گريه و گريه…..??
گفتم از آقام امام حسين حجاب ميخوام
زير قبه امام حسين نماز خوندم…اول واسه اون دوستي که منو کنجکاو و کربلايي کرد..
دوم واسه اينکه بهم اراده بده با حجاب شم.
هي درگير بودم
انتخاب سختي بود
واقعا حجاب برام سخت بود
اما روز آخر ديگه تصميم گرفتم برگردم ايران چادرمو زمين نذارم
گفتم يا امام حسين به عشق تو چادري شدم…حس ميکنم خودت با دستاي خودت
چادر سرم کردي
از نجف چادر خريدم و ايران که اومدم اون چادرو سرکردم
الان ديگه توبه کردم.هر روز سر نمازم از امام حسينم ميخوام منو تو اين راه ثابت قدم نگه داره
کربلا بودم ازحرم حضرت عباس اومدم بيرون که برم حرم امام حسين
يه جووني بهم برگه داد گفت پنجشنبه مهمون حضرت عباسين
کلي گريه کردم ازخوشحالي
رفتم حرم امام حسين
تا 3 شب اونجا بودم
روبروي ضريح آقا نشسته بودم کيفم کنارم بود
بلند شدم برم…رسيدم جلوي درديدم کيفم نيست
کيفمو دزديدن ……پولش مهم نبود
ميدوني چي عذابم داد؟؟؟
اينکه اون برگه توکيفم بود
ازحرم تاهتل گريه ميکردم.ضجه ميزدم …..همه بهم نگاه ميکردن
مامانم گفت پولت رفت فداي سرت.گريه نداره؛
گفتم مامان اون برگه شام توکيف بود
تا 5 صبح گريه کردم و گفتم يا امام حسين ميدونم
بي لياقت بودم که اون برگه رو ازم گرفتين????
ساعت 5 صبح پا شدم رفتم رستوران هتل صبحانه بخوريم که بريم 2 روز نجف و برگرديم
يهو ديدم يه خانم اومد گفت کيفت رودر حرم امام حسين آويزون بوده
بيا اين کيفت!!!………..کيفو باز کردم
هيچي تو کيفم نبود……….،جز اون بررررررگه….
اللهم ارزقنا توفيق الزياره الحسين عليه السلام …
هممون گاهي همينجور ممکنه مورد عنايت خاص اهل بيت عليهم السلام واقع بشيم ، اما خدا کنه، خدا کنه با غفلت و يا گناه از عناياتشون محروم نشيم.
آمين
خدایا به حق امام حسین (علیه السلام) ما را امانت دار خوبی برای حجاب فاطمی و زینبی قرار بده
الهی آمین